در این گزارش که روز سه شنبه 7 نوامبر (16 آبان ماه) منتشر شده، نویسندگان وضعیت سانسور اینترنت در ایران را بررسی کرده و نوشته اند که در سال 2006 بیشترین سانسور در مورد مطالب و وب سایت هایی صورت گرفته که مسائل مربوط به حقوق زنان را پیگیری می کرده اند.
گردآورندگان این گزارش همچنین وضعیت فیلترینگ در ایران را سختگیرانه تر از گذشته ارزیابی کرده و نوشتهاند که در حال حاضر حدود 10 میلیون سایت در این کشور مسدود شده که بخش عمده آنها سایت های پورنوگرافیک، سیاسی و برخی سایتهایی است که به مسائل مذهبی میپردازند.
گزارشگران بدون مرز در توضیح دلایل احتمالی این اقدام نوشته است: "ممکن است مسئولین نگران وارد آمدن فشار بیش از حد بر شبکه بسیار ضعیف اینترنتی ایران بوده اند، اما این احتمال نیز می رود که دولت ایران می خواسته دسترسی کاربران را به محصولات فرهنگی غربی همچون فیلم و موسیقی محدود کند."
گردآورندگان این گزارش به غیر از ایران، نام دوازده کشور دیگر از جمله عربستان سعودی، کره شمالی، بلاروس، ازبکستان، ویتنام، و چین را هم در لیست 'دشمنان اینترنت' قرار داده اند.
مصر کشوری است که در لیست امسال گزارشگران بدون مرز به دلیل "بازداشت و آزار و اذیت شماری از وبلاگ نویسان" اضافه شده است.
از سوی دیگر سه کشور نپال، لیبی و مالدیو از سوی گزارشگران بدون مرز بدلیل نداشتن زندانی اینترنتی از آغاز سال 2006 و برداشته شدن محدودیت های دسترسی به اینترنت، از لیست کشورهای 'دشمن اینترنت' خارج شده اند.
اگر در ایران رسانهای وجود نداشت، کوتاهیها و ضعفها به پای چه کسانی نوشته میشد؟
اگر در ایران خبرنگاری وجود نداشت، چه کسانی جاسوس محسوب میشدند؟
اگر در ایران رسانهای وجود نداشت، بعضی افراد پلههای ترقی را بر دوش چه کسانی بالا میرفتند؟
اگر در ایران رسانهای وجود نداشت، چه کسانی باید بیکار میشدند؟
اگر در ایران رسانهای وجود نداشت ... .
دیشب که سریال نرگس پخش میشد نمیدونم این موضوع انرژی هستهای چطور سر و کلش پیدا شد. مسالهای که هیچ ربطی به داستان نداشت و معلوم بود که کاملا سفارشی وسط سریال گنجونده شده. آدم یاد سخنرانی شهرستانیهای احمدینژاد میافتاد که انرژی هستهای حق مسلم ماست.
سوء استفاده از وقت مخاطبان سریال و به مسخره گرفتن شعور اونها رو به مدیران سیما تبریک میگم.
امروز سوم تیر بود. یک سال از روی کار آمدن دولت احمدینژاد گذشت. سال گذشته که این موقع زمان رایگیری بود، به حوزههای رایگیری میرفتیم و چون بیشتر در شمال شهر تهران سیر میکردیم فکر میکردیم که هاشمی رفسنجانی رییس جمهور خواهد شد؛ غافل از اینکه در جنوب شهر اوضاع طور دیگری بود. دلهره و اضطراب لحظهای امانمان نمیداد. با خود فکر میکردیم اگر احمدینژاد رییس جمهور شود چه بلایی سر کشور خواهد آمد؟ اوضاع بینالمللی چگونه خواهد شد؟ آیا آزادیهای سیاسی و اجتماعی محدود میشود؟ و آیا اصلا ایران جای زندگی کردن خواهد بود یا خیر؟ در شوخی و جدی خود میگفتیم که اگر احمدینژاد رییس جمهور شود زندگی در افغانستان را در بدترین حالت ترجیح میدهیم. آنها که وضع مالی بهتری داشتند دبی را برای زندگی مثال میزدند و بالاخره هر کس از فردای انتخابات میگفت غافل از اینکه روزی خواهد رسید که باید به فکر وعدههای امروز خود باشند.
ساعت ۱۰:۳۰ شب که اخبار غیر رسمی از پیروزی احمدینژاد حکایت میکرد، گذشت زمان را دیگر دوست نداشتیم. در دلهایمان میگفتیم کاش زمان همینجا متوقف شود. هر لحظه که میگذشت صحت اخبار بیشتر تایید میشد. ساعت ۲۴ ، همان موقع که زمان صفر میشود، دیگر امیدی به پیروزی هاشمی نداشتیم.
...
امروز سوم تیر است. یک سال از انتخاب احمدینژاد میگذرد. اگر واقعبینانه بنگریم، وضعمان در عرصه بینالمللی چندان مساعد نیست. دولتی که با وعده نفت بر سر سفره مردم روی کار آمد امروز شعار خود را از اساس نفی میکند. رییس جمهور هنوز در سخنرانیهایش طوری صحبت میکند که گویی هنوز رییس جمهور شدن را باور ندارد و در دوران تبلیغات انتخاباتی سیر میکند. طوری صحبت میکند که گویی پیامبر بودن باورش شده. وعدههایی همچون خدمت و مهرورزی و عدالت گستری هر روز تکرار میشوند بدون اینکه اثری عینی داشته باشد. در دانشگاهها انجمنهای اسلامی به عنوان اصیلترین تشکل دانشجویی در حال قلع و قمع هستند. چنان صحبت میکنند که گویی در ۱۶ سال گذشته هیچ کاری نشده و امروز بسان اول انقلاب باید فکر کرد و رفتار کرد.
وزیرانی که باید پاسخگوی عملکرد خود به مردم و رسانهها باشند نه تنها از پاسخ دادن طفره میروند، بلکه قبل از بعضی سخنرانیها و پرسش و پاسخها از طرف زیر مجموعه خود توصیه میکنند که سوالات کنترل شده باشند. سخنگویی که باید از حریم دولت دفاع کند و مایه آبروی دولت جمهوری اسلامی شود، در جلسات هفتگیاش به متهم کردن خبرنگاران و رسانهها میپردازد و شعر و ضربالمثل میگوید تا به زعم خودش پاسخی کوبنده و محکم داده باشد.
امروز سوم تیر یک ساله شد و من به امید فردایی بهتر به کارم ادامه میدهم. به این امید که شکاف میان نخبگان و روشنفکران با مردم را کم کرده و با آگاهی دادن به توده مردم از تکرار تاریخ جلوگیری کنم. شاید امروز وظیفه من این باشد که با نقد مصلحانه دولت، ضعفها کمتر شود و مردم در انتخابهای خود غیر از مسائل اقتصادی، ملاکهای دیگری را هم در نظر بگیرند.