امروز سوم تیر بود. یک سال از روی کار آمدن دولت احمدینژاد گذشت. سال گذشته که این موقع زمان رایگیری بود، به حوزههای رایگیری میرفتیم و چون بیشتر در شمال شهر تهران سیر میکردیم فکر میکردیم که هاشمی رفسنجانی رییس جمهور خواهد شد؛ غافل از اینکه در جنوب شهر اوضاع طور دیگری بود. دلهره و اضطراب لحظهای امانمان نمیداد. با خود فکر میکردیم اگر احمدینژاد رییس جمهور شود چه بلایی سر کشور خواهد آمد؟ اوضاع بینالمللی چگونه خواهد شد؟ آیا آزادیهای سیاسی و اجتماعی محدود میشود؟ و آیا اصلا ایران جای زندگی کردن خواهد بود یا خیر؟ در شوخی و جدی خود میگفتیم که اگر احمدینژاد رییس جمهور شود زندگی در افغانستان را در بدترین حالت ترجیح میدهیم. آنها که وضع مالی بهتری داشتند دبی را برای زندگی مثال میزدند و بالاخره هر کس از فردای انتخابات میگفت غافل از اینکه روزی خواهد رسید که باید به فکر وعدههای امروز خود باشند.
ساعت ۱۰:۳۰ شب که اخبار غیر رسمی از پیروزی احمدینژاد حکایت میکرد، گذشت زمان را دیگر دوست نداشتیم. در دلهایمان میگفتیم کاش زمان همینجا متوقف شود. هر لحظه که میگذشت صحت اخبار بیشتر تایید میشد. ساعت ۲۴ ، همان موقع که زمان صفر میشود، دیگر امیدی به پیروزی هاشمی نداشتیم.
...
امروز سوم تیر است. یک سال از انتخاب احمدینژاد میگذرد. اگر واقعبینانه بنگریم، وضعمان در عرصه بینالمللی چندان مساعد نیست. دولتی که با وعده نفت بر سر سفره مردم روی کار آمد امروز شعار خود را از اساس نفی میکند. رییس جمهور هنوز در سخنرانیهایش طوری صحبت میکند که گویی هنوز رییس جمهور شدن را باور ندارد و در دوران تبلیغات انتخاباتی سیر میکند. طوری صحبت میکند که گویی پیامبر بودن باورش شده. وعدههایی همچون خدمت و مهرورزی و عدالت گستری هر روز تکرار میشوند بدون اینکه اثری عینی داشته باشد. در دانشگاهها انجمنهای اسلامی به عنوان اصیلترین تشکل دانشجویی در حال قلع و قمع هستند. چنان صحبت میکنند که گویی در ۱۶ سال گذشته هیچ کاری نشده و امروز بسان اول انقلاب باید فکر کرد و رفتار کرد.
وزیرانی که باید پاسخگوی عملکرد خود به مردم و رسانهها باشند نه تنها از پاسخ دادن طفره میروند، بلکه قبل از بعضی سخنرانیها و پرسش و پاسخها از طرف زیر مجموعه خود توصیه میکنند که سوالات کنترل شده باشند. سخنگویی که باید از حریم دولت دفاع کند و مایه آبروی دولت جمهوری اسلامی شود، در جلسات هفتگیاش به متهم کردن خبرنگاران و رسانهها میپردازد و شعر و ضربالمثل میگوید تا به زعم خودش پاسخی کوبنده و محکم داده باشد.
امروز سوم تیر یک ساله شد و من به امید فردایی بهتر به کارم ادامه میدهم. به این امید که شکاف میان نخبگان و روشنفکران با مردم را کم کرده و با آگاهی دادن به توده مردم از تکرار تاریخ جلوگیری کنم. شاید امروز وظیفه من این باشد که با نقد مصلحانه دولت، ضعفها کمتر شود و مردم در انتخابهای خود غیر از مسائل اقتصادی، ملاکهای دیگری را هم در نظر بگیرند.
سلام
مطلبت جالب و خواندنی بود.
امیدوارم همیشه دلت شاد و لبت خندان باشد.
در پناه حق
یا علی
با سلام به شما و تشکر از وبلاگ خوبتان
کسب درآمد از اینترنت (کاملآ معتبر)
با صرف روزانه 1 الی 2 ساعت (بعد از مدتی یادگیری تنها 1 ساعت) وقت در اینترنت و انجام کارهای لازم که در این وبلاگ کاملآ توضیح داده شده زندگیتان دگرگون خواهد شد.
اگر از پول خوشتان می آید از این وبلاگ دیدن کنید.
اگر نبینید پشیمان می شوید (حتمآ نظر دهید).
متشکرم.
ببخشید بی ربط با موضوع بود!
سلام روز و روزگار خوش!
وبلاگ قابل تاملی دارید و برای من واقعا جذاب بود اینکه عقاید خودتونو مینویسید!
خیلی خوبه!
جاودان باشید
سلام!
چرا وبلاگتونو به روز نمی کنید؟
منتظر مطالب جدید هستم!